نگاهش میکنم. چشمانم را میم. طاقت نمیآورم. دوباره نگاهش میکنم و سرم را پائین میاندازم. نمیشود. سرم را بلند میکنم و در چشمانش خیره میشوم. دیگر مقاومت نمیکنم. خیسی و گرمی گونههایم را حس میکنم. این چشمها، آنقدر زندهاند که از توی عکس اعلامیه هم گویی دارند با آدم نجوا میکنند. از همان حرفهای زندگی بساز همیشهاش. از همانها که میگفت "درست می شه". و این حرف آنقدر قدرت داشت که درست هم میشد. رشد پلکانی یا آسانسوری
اکسیری به نام حوصله
الکل زندگیات باش
میکنم ,درست ,هم ,آنقدر ,سرم ,نگاهش ,میکنم و ,نگاهش میکنم ,سرم را ,زندگی بساز ,حرفهای زندگی
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت