یک وقتی –که یادم نمی آید کِی – در یک جایی – که یادم نمی آید کجا – مطلبی در مورد نوشتن از من منتشر شد. در آن نوشته اشاره کرده بودم که چقدر خوب است آدمی تمام افکار، یافته ها، برداشتها و روزانه هایش را بنویسد. نظرات مختلفی در زیر آن نوشته از افراد گوناگون رسید که خیلی خوب و مفید بود. اما یکی از این نظرات خیلی پربسامدتر از بقیه بود. "اینکه دلمان می خواهد بنویسیم و چند بار هم اینکار را کرده ایم، اما به دلیل ترس از چیزهایی که نمی خواهیم دیگران بدانند و از سوی رشد پلکانی یا آسانسوری
اکسیری به نام حوصله
الکل زندگیات باش
نمی ,– ,یادم ,نظرات ,کرده ,نوشته ,آن نوشته ,یادم نمی ,نمی آید ,اینکه دلمان ,دلمان می
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت